چکیده:
در نظام اقتصاد اسلامی ، اخلاق از جایگاه ویژه ای برخوردار است . امام علی (ع) در نهج البلاغه صفات و رفتارهای اخلاقی را توصیه فرمودند که ملزم شدن به آنها در چرخه اقتصاد به پیشبرد صحیح اهداف اقتصادی و سعادتمندی افراد و جامعه به مفهوم برخورداری از بیشترین لذت و کمترین رنج در چارچوب شریعت کمک کرده و جامعه را از آسیب ها و مفاسد اقتصادی به دور نگه می دارد . در این گفتار به این رفتارها و صفات اخلاقی در چند عرصه از روابط انسان در نظام اقتصاد اسلامی از جمله: رابطه انسان با خدا ، اموال و دیگر انسان ها به همراه آثار اقتصادی آنها پرداخته شده است.
کلیدواژه ها :
بایسته ها – اخلاق – اقتصاد – امام علی (ع) – نهج البلاغه .
مقدمه
اقتصاد میانه روی و میانه نگهداشتن معنا شده است . اما برخی دانشمندان اقتصاد یکی از معانی اقتصاد را در اصطلاح اینگونه تعریف کرده اند:« شبکهای از تولیدکنندگان، توزیعکنندگان و مصرفکنندگان کالاها و خدمات در یک مکان، منطقه و یا کشور.»
منظور از بایسته های اخلاقی ، رفتارها و صفت های اخلاقی ( فضیلت ها و رذیلت ها ) است که رعایت برخی و پرهیز از برخی دیگر لازم و ضروری است .عده ای معتقدند که اقتصاد و اخلاق در دو حوزه کاملا متفاوت مورد بررسی قرار می گیرندو بین آنها جدایی افکندند؛ اخلاق را از دایره اقتصاد خارج کرده ، آن را اقتصاد مدرن نامیدند . اما در دهه های اخیر برخی اقتصاد دانان و فیلسوفان اخلاق در غرب گفتمان هایی را در تبیین رابطه اخلاق و اقتصاد داشته اند و برخی قائل شده اند که اقتصاد مدرن به دلیل فاصله و جدایی از اخلاق تضعیف شده است. ( به نقل از میرمعزی،1391، ص 453 ) اما در نظام اقتصادی اسلام ، اخلاق از قلمرو آن خارج نشده و همواره در پیشرفت و رهایی از بحران ها و مشکلات اقتصادی تاثیر بسزایی داشته است.
امیر مومنان علی (ع) در نهج البلاغه کاربرد اخلاق در اقتصاد را موجب سعادتمندی فردی و اجتماعی در نظام اقتصادی می دانند. مقالات و کتابهایی در ارتباط با این موضوع نگاشته شده است اما در این گفتار تاکید بر بیانات امیر المومنین (ع) در نهج البلاغه می باشد و به تحلیل کاربرد اخلاق در عرصه اقتصاد پرداخته شده است . در ارتباط با این موضوع مقالاتی با عنوان « تعاریف اقتصاد » ، « نمونه ای از آیات اقتصادی » و کتابهای «گفتارهایی در اخلاق اسلامی » ، « نظری به نظام اقتصادی اسلام » و « نظام اقتصادی اسلام » نوشته شده است .
1-مفهوم شناسی
اقتصاد: واژه اقتصاد در لغت به معنای میانه راه رفتن و میانه نگهداشتن است ( دهخدا ،1372 ،ج 2 ، ص 2667) . در اصطلاح تعاریفی را برای این واژه ذکر کردند؛ «ارتباط میان تولید، تجارت و عرضه پول در یک کشور یا منطقه مشخص »در تعریفی دیگر «اقتصاد مجموعه بزرگی از فعالیتهای بهم مرتبط تولیدی و مصرفی دانسته شده که به تعیین چگونگی تخصیص منابع کمیاب کمک میرسانند»،اقتصاد همچنین به صورت «شبکهای از تولیدکنندگان، توزیعکنندگان و مصرفکنندگان کالاها و خدمات در یک مکان، منطقه و یا کشور» تعریف شده است.( سایت ویکی پدیا ،23 / 8 / 2015)
بایسته های اخلاقی: در فرهنگ لغت واژه بایسته را به معنای لازم و ضروری آورده اند. ( دهخدا،1372 ، ج 3 ، ص 3748 ) لذا مقصود از این عبارت امور لازم و ضروری ست که در برخی مواضع رعایت و به کارگیری آنها ضروری ست و در برخی مواضع پرهیز از آن ها ضروری ست . که این امور در دایره اخلاق با عنوان فضیلت ها و رذیلت ها قرار می گیرند.
2-اقتصاد از دیدگاه قرآن
در قرآن آیاتی وجود دارد که از ثروت به عنوان خیر یاد می کند :« کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیه لوالدین و الاقربین بالمعروف حقا علی المتقین » (بقره،180 )در تفسیر این آیه خیر را مال بسیار معنا کرده اند .(علامه طباطبایی ، 1387 ، ج 1 ، ص 667) این مطلب گواه این است که قرآن مال و ثروت را تحقیر نکرده و به طور کلی مطرود نمی کند و لذا قرآن با این امر مخالف است که انسان خود و آخرت خود را فدای ثروت کند و آیاتی وجود دارند که نقش پول را در فاسد کردن شخصیت انسانی بیان می کند و به همین دلیل ثروت پرستی مطرود کرده است : « زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضه و الخیل المسومه و الانعام و الحرث ذلک متاع الحیاه الدنیا و الله عنده حسن المئاب» (آل عمران ، 14 ). (به نقل از میر معزی ، 1391 ، ص ص 15 و 17 )
این نکته حایز اهمیت است که نظام ارزشی اسلام خوشبختی دنیا و آخرت انسان را به طور همزمان مورد توجه قرار داده و دنیا را مزرعه آخرت معرفی نموده است و اقتصاد و شیوه استفاده از ثروت از جمله مواردی است که می تواند در این مزرعه ثمره خود را بدهد . بر این مبنا به هر رفتار اقتصادی مفید که در حوزه ارزش های اسلامی مجاز باشد از دیدگاه اسلام و قرآن انجام آن مطلوب و شایسته است . (www. Zohur 12 . ir ، 4 / 7 / 1393 )مصداق حدیث شریف از پیامبر (ص) که می فرماید:« نعم المال الصالح للرجل الصالح . » (مطهری ، 1380 ، ص 16)
3-رابطه اقتصاد و اخلاق
برای تبیین رابطه اخلاق و اقتصاد لازم است چند مقدمه را ذکر کرد:
1_جامعه ترکیبی از افراد است که هرکدام شخصیت مستقل دارند ولی در عین حال از یکدیگر اثر می پذیرند . به عبارتی هویت جامعه از قدر مشترک هویت افراد انتزاع می شود . در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که هم فرد خطاب قرار می دهد و فرد را مسئول کردار خویش خطاب می کند و گاهی گروه و جمع را خطاب قرار می دهد و آن ها را مسئول کردار و سرنوشت خویش قرار می دهد .
این آیات گواه بر این مطلب هستند که افراد مستقل در جامعه با تاثیرو تاثر از اندیشه ها ، عواطف ، باورها و آداب و رسوم و منافع مشترک بر خوردار می شوند به طور مثال : « کل نفس بما کسبت رهینه » و « تلک امه قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم و لا تسئلون عما کانوا یعملون » . (به نقل از میر معزی ، 1391، ص 122 )
2_همچنین در قرآن از سنت هایی یاد شده که بر جوامع انسانی حاکم است و این سنتها تغییر ناپذیرند از جمله سنت نیک بختی و بدبختی جوامع « ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیرو ما بانفسهم» یا سنت نزول برکات الهی به سبب تقوا « و لو ان اهل القری ءامنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض…» . (به نقل از همان، ص ص 128 و 129 )
3_هدف غایی هر جامعه ای سعادت آن جامعه است ولی مفهوم سعادت در جوامع مختلف متفاوت است . در جامعه اسلامی مفهوم سعادت برگرفته از آیات و روایات است و به عبارتی انسانی سعادتمند است که سر جمع لذات دنیوی و اخروی اش بیشینه شود و چون لذت های اخروی از دنیوی پایدارتر و برتر است ارجحیت دارد ، لذا لذات دنیوی چنانچه به لذات اخروی انسان آسیب وارد نکند مجاز شمرده شده و می تواند در سعادت انسان تاثیر مثبت داشته باشد. بر این اساس می توان گفت جامعه ای سعادتمند است که در آن همه زمینه های لازم حرکت افراد به سوی سعادت خود به مفهومی که گفته شد در همه ابعاد فرهنگی ، سیاسی، اقتصادی ، اجتماعی و … وجود داشته باشد . اسلام ویژگی هایی برای چنین جامعه ای در هریک از ابعاد بر شمرده که برای دستیافتن به این ویژگی ها باید از عقل و وحی ، هردو کمک گرفت .
هدف غایی جامعه اسلامی در بعد اقتصادی عبارتست از ایجاد زمینه های لازم به منظور رفاه عمومی و دستیابی به زندگی بی نقص که حاصل پنج عامل سلامتی ، امنیت ، وسعت روزی ، روابط سالم اجتماعی و آسایش است . که این دو مهم نیاز مردم و دستیافتن به آنها ، سعادتمندی در بعد اقتصادی به شمار می آید. (به نقل از همان ، ص 161 )
4_موضوع علم اخلاق صفات و رفتار های خوب و بد است که به ترتیب به عنوان فضیلت و رذیلت از آنها یاد می شود . فضیلت به انسان کمک می کند به سعادت برسد و رذیلت مانع رسیدن وی به سعادت می شود .
در حوزه اقتصاد ما به دنبال صفات و رفتارهایی هستیم که افراد و جامعه را به سعادت ( به همان معنایی که در مطالب پیشین بیان شد) برساند . در حوزه اقتصاد این رفتارها و صفات اخلاقی دارای آثار اقتصادی مطلوب ( اعم از اینکه خود اقتصادی باشند یا نباشند) در راستای رسیدن به کمال و سعادت ( بیشترین لذت مادی و معنوی ، دنیوی و اخروی و کمترین رنج مادی و معنوی ، دنیوی و اخروی ) به شمار می روند . به عبارتی سعادتمندی در نظام اقتصادی هدف اخلاق در اقتصاد به شمار می رود.
قلمرو اخلاق شامل افعال انسان در چند عرصه از روابط می شود ( روابط انسان با خدا ، اموال ،انسان های دیگر ) در حوزه اقتصاد می شود . نظام اقتصادی اسلام « مجموعه ای از الگو های رفتاری و روابط اقتصادی در سه حوزه تولید و توزیع و مصرف است که از کتاب و سنت پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) و عقل استنباط می شود ، الگوهای مزبور چگونگی پیوند شرکت کنندگان ( مردم و دولت ) در نظام اقتصادی به یکدیگر و به منابع اقتصادی را تبیین کرده و بر اساس اصول و مبانی معینی در جهت اهداف اقتصادی سامان یافته اند.» (به نقل از همان ص ص 458 و 46 )
4-بایسته های اخلاقی در اقتصاد در نهج البلاغه
امیر مومنان علی (ع) امام بزرگوار شیعیان به عنوان الگوی والا در امور حکومتی از جمله امور اقتصادی اسلامی به شمار می روند که با تاثیر از قرآن و سنت پیامبر (ص) همواره راهنمای امت بزرگ اسلامی می باشند. در این مقاله ما به دنبال بررسی بایسته های اخلاقی در نظام اقتصادی اسلام در عرصه های ذیل از کلام گوهربار امام علی (ع) در نهج البلاغه هستیم که امید است مفید فایده واقع شود.
4-1 بایسته های اخلاقی اقتصاد در عرصه رابطه انسان با خدا
4-1-1-توکل: توکل در لغت و اصطلاح با توکیل فرق دارد . توکل به تنهایی یعنی به عهده گرفتن کار با نیرو های خود فرد و توکل بر خدا یعنی بر عهده گرفتن امور با اتکاء پروردگار و واگذار کردن امور به خدا. در واقع معنای واگذار کردن به خدا در اینجا یعنی اینکه بدانیم در عالم حسابی ست که اگر به شرایط و وظایفمان عمل کنیم خداوند به کمک ما بر می خیزد. ( به نقل از مطهری ، 1392 ، ص 10) امام علی (ع) می فرماید :« من وثق باالله اراه السرور و من توکل علیه کفاه الامور ؛ هرکه به خداوند اعتماد کند ، خداوند شادمانی نشانش دهد و هرکه به او توکل کند ، خداوند کارهایش را کفایت می کند.» (باقری طاقانکی ، ناصری نژاد ، 1391 ، ص 587)
حضرت امیر (ع) در خطبه 56 نهج البلاغه بیان می کنند: «وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ( صلىاللهعليهوآله )نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً وَ مُضِيّاً عَلَى اللَّقَمِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْأَلَمِ وَ جِدّاً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَقَدْ كَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الْآخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا يَتَصَاوَلَانِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَيْنِ يَتَخَالَسَانِأَنْفُسَهُمَا أَيُّهُمَا يَسْقِي صَاحِبَهُ كَأْسَ الْمَنُونِ فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ حَتَّى اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِياً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَانَهُ وَ لَعَمْرِي لَوْ كُنَّا نَأْتِي مَا أَتَيْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّينِ عَمُودٌ وَ لَا اخْضَرَّ لِلْإِيمَانِ عُودٌ وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَماً وَ لَتُتْبِعُنَّهَا نَدَماً »ایشان می فرمایند :فلما رای صدقنا الی قوله النصر؛ چون که خدا درستی و صداقت ما را دید ، خواری را بهره دشمن و پیروزی را بر ما نازل فرمود . منظور از دیدن راستی و صداقت دانستن استحقاق و آمادگی آنها برای صبر در برابر مشکلاتی است که فرا روی آنها بوده است و مقصود از نزول نصر و خواری دشمن این است که هر گروهی استحقاق نفسانی خود را در برابر صبر و انجام وظیفه از جانب خداوند دریافت می دارد . آن گاه فرموده اند حتی استقر الاسلام الی قوله اوطانه ؛ چون پایداری و استقامت ما به اوج خود رسید ، دیانت اسلام استقرار یافت و در جایگاه خود ساکن شد . این سخن حضرت اشاره است به آن هدف نهایی که از جهاد با دشمن داشته اند عبارتست از استقرار یافتن اسلام در دلهای بندگان خدا بوده است.(محمدی مقدم، 1375 ،ج 2 ،ص ص 316و 317) نکته قابل توجه در اینجا هدفی است که در چهارچوب شریعت قرار گرفته که با انجام وظایف خود ( جهاد با استقامت) خداوند آنها را نصرت داد « و من یتوکل علی الله فهو حسبه » . ( الطلاق، 3 )در نظام اقتصادی هم فعالیت های اقتصادی که در مسیر سعادت انسان و جامعه قرار دارند و در چهارچوب شریعت مجازند ، اگر انسان به همراه تلاش و تدبیر ، بر خداوند متعال توکل نماید خداوند موفقیت او را تضمین خواهد کرد . به عبارت دیگر هر فعالیتی که حق است چه اقتصادی و چه غیر اقتصادی که در راه خدا و در مسیر سعادت انسان و در چهارچوب شریعت قرار دارد مستحق این آثار و برکات که نصرت الهی است می باشد. (میر معزی ، 1391، ص 473 )
4-1-2-شکر در مقابل کفران نعمت: یکی از نعمتهای خداوند متعال مال و ثروت است . اگر انسان بداند مال و ثروت را خداوند به او داده است و از این رو با زبان سپاس بگوید و در عمل نیز آن را در مسیر سعادتش و در چهارچوب شریعت اسلام آن را به کار برد ، شکر این نعمت را به جای آورده است . (همان ، ص 477)حضرت امیر (ع ) در نهج البلاغه در حکمت 330 می فرماید : «اقل مایلزمکم لله الا تستعینوا بنعمه علی معاصیه .» توضیح آنکه اقتضای عدالت آن است که از نعمت الهی برای طاعت او استفاده شود ، پس اگر چنین کاری نشد ، دست کم نعمت را در راه های جایز به کار ببرند نه اینکه از نعمت الهی برای نافرمانی او کمک بگیرند ، زیرا آن باعث خشم خداوند می شود . اگر افراد این چنین شکرگزار باشند لذا خداوند متعال بر آنها خواهد افزود و آثار دیگر شکر بر آن مترتب می شود (عطایی ، 1374،ج 5 ، ص 687)« لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید» (ابراهیم، 7 ) این اخلاق در نظام اقتصادی نیز دارای همین آثار است . دولت شکرگزار دولتی است که اموال و دارایی های در اختیار خود را در راه مورد رضایت خداوند به کار برد و از ربا و مفاسد اقتصادی به دور باشد . چنین دولتی از فتنه های گوناگون مصون مانده و مشمول نعمت های الهی بیش از پیش می شود.(میرمعزی ، 1391، ص 477 )
4-1-3-رضا به قضای الهی: رضا به تقدیر الهی در روزی انسان موجب می شود انسان از اضطراب و دغدغه کسب روزی بیشتر آزاد شود. حرص و زیاده خواهی نسبت به دنیا را در وجود انسان از بین می برد.(همان ، ص 48) البته رضایتی که اینجا آمده غیر از آن رضایتی است که باعث جمود و رکود در پیشرفت می شود ؛چرا که عامل خیلی از پیشرفتها نارضایتی است و همین نارضایتی محرک انسان به سوی سعادت وی می شود؛ مانند نارضایتی در توقف در کسب فضایل اخلاقی. لذا رضایتی که اینجا مد نظر است رضایتی است که با حب فی الله و بغض فی الله مطرح می شود . (مطهری ، 1392، ص ص 70 و 73 )یعنی انسان هرکاری که مورد رضایت خدا و تکلیف وی است انجام دهد ، اگر وظیفه تلاش برای کسب روزی برای خود و خانواده اش است در این راه تلاش می کند ولی به نتیجه هر چه که باشد راضی باشد و با علم به اینکه خداوند روزی او را به مقداری که صلاح اوست خواهد رساند ، به وظایف فردی و اجتماعی خود می پردازد زیرا می داند خداوند حکیم خیر و صلاح بندگان را می خواهد . (میر معزی ،1391، ص 481 )حضرت امیر (ع) در نهج البلاغه در نامه 72 می فرماید:«و لا مرزوق ما لیس لک » یعنی آنچه که روزی وی نیست محال است نصیب او شود به همان دلیلی که ذکر کردیم.
رضای به قضای الهی در دولتیان نیز موجب می شود که برای دستیابی به روزی بیشتر مرتکب حرام نشوند و به بیت المال تعدی نکنند و یا از قدرتی که در اختیار دارند برای رسیدن به مال و ثروت بیشتر استفاده نکنند . اینجا نیز می دانند که اگر وظیفه خود را انجام دهند خداوند روزی آنها را از راه حلال تضمین می کند و اگر مرتکب حرام شوند نیز به همان روزی از راه حرام دست می یابند. (همان ، ص 482)
4-1-4-دعا و طلب کردن خیر از خداوند: حضرت امیر در نامه 31 نهج البلاغه به امام حسن (ع) می فرماید: «ثُمَّ جَعَلَ فِي يَدَيْكَ مَفَاتِيحَ خَزَائِنِهِ بِمَا أَذِنَ لَكَ فِيهِ مِنْ مَسْأَلَتِهِ» در اینجا حضرت می فرماید خداوند با دادن اجازه درخواست و پرسش از او ، کلید گنجهای نعمت خود را در اختیار او قرار داده است. لفظ مفاتیح (کلیدها) را استعاره آورده است برای دعاها به این دلیل که دعا وسیله کسب نعمت و کمال رحمتند هرگاه خداوند بخواهد به وسیله دعا درهای گنج هایش را باز می گشاید. (عطایی، 1374، ج 5 ، ص 43 )
چنین خداوندی انسان ها را امر کرده دعا کنند و او نیز ضمانت استجابت را نموده، خداوند در دعا هیچ امری را از امور بشری استثناء نفرموده است چه در کوچکترین نیازهای خود حتی نمک خمیر نان و… و چه در امور مهم و نیازهای اقتصادی . موفقیت در امور اقتصادی نیز چه در سطح خرد برای افراد و چه در سطح کلان برای سیاستگذاران و مسئولین ، مبتنی بر دعا در کنار تلاش و تدبیر است. موفقیت مستلزم اسبابی است که برخی مادی و در ید انسان و قدرت اوست و برخی دیگر از اسباب موفقیت در امور از قدرت انسان خارج است و مجردند و تنها با قدرت خدا انجام می گیرد لذا به انسان امر شده که عقل و تدبیر خود را به کار گیرد تا اسبابی که قدرت او در آن دخیل است مهیا شود و برای اینکه از کار و تلاش نا امید نشود در کنار آن دعا کند و دیگر اسباب توفیق را از خدا مسالت نماید ، خداوند نیز ضمانت اجابت فرموده است . ( به نقل از میر معزی ، 1391 ، ص 485 )
4-1-5-تقوا: حضرت امیر (ع) در خطبه 195 نهج البلاغه می فرماید : اوصیکم عباد الله بتقوی الله ، فانها الزمام و القوام ؛ ایشان در این خطبه بندگان را به تقوا و پرهیزگاری سفارش می کند و به بیان فضیلت ها و آثار نیکوی آن می پردازد. واژه زمام را برای تقوا استعاره فرموده است ؛زیرا پرهیزگاری مانند زمامی که بر ناقه است انسان را به راه حق می کشاند و او را از گرایش به سوی باطل باز می دارد و مراد از اینکه تقوا قوام است این است که بنده را سالک راه خدا می گرداند و او را در این راه مقیم و پایبند می سازد.
همچنین ایشان در خطبه 132 می فرماید: فَمَنْ أَشْعَرَ التَّقْوَى قَلْبَهُ بَرَّزَ مَهَلُهُ وَ فَازَ عَمَلُهُ فَاهْتَبِلُوا هَبَلَهَا وَ اعْمَلُوا لِلْجَنَّةِ عَمَلَهَا فَإِنَّ الدُّنْيَا لَمْ تُخْلَقْ لَكُمْ دَارَ مُقَامٍ بَلْ خُلِقَتْ لَكُمْ مَجَازاً لِتَزَوَّدُوا مِنْهَا الْأَعْمَالَ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ فَكُونُوا مِنْهَا عَلَى أَوْفَازٍ وَ قَرِّبُوا الظُّهُورَ لِلزِّيَالِ؛ کسی که قلبا تقوای الهی پیشه کند به طوری که پایداری و استقامت او آشکار شود و آثار رحمت الهی در رفتار و حالات او نمایان می گردد به طوری که در طلب دنیا دارای حلم و بردباری و وقار و شکیبایی می شود و آسایش خود را در سرای آخرت جستجو می کند و در نتیجه کامل ترین پاداش آخرت نصیب او می گردد . سپس امام علی (ع) آنان را به استواری در تقوا و استقامت در پرهیزگاری دستور می دهد و می فرماید از نافرمانی خدا با تمام نیرو بپرهیزید و به راستی پرهیزگار باشید؛ زیرا آنچه استحقاق ثواب دایم و پاداش جاوید دارد همین نوع تقواست و برای رسیدن به بهشت جاویدان آنچنان که سزاوار آن است بکوشید و صریحا متذکر می شود که کوشش برای رسیدن به بهشت واجب است به سبب اینکه دنیا برای همین منظور آفریده شده است و این سرای اقامت نیست ؛بلکه راهی است که مانند مسافران از آن عبور و با به جا آوردن کارهای نیکی که موجب رسیدن انسان به بهشت باشد از آن توشه برداری می شود .(عارف ، 1370، ج 3 ، ص 278) این مطلب حوزه اقتصاد را نیز در بر میگیرد ؛چرا که افراد به سبب تقوای الهی هم در انجام وظایف خود موفق می شوند و هم از طریقی که خود نیز محاسبه نمی کردند روزی مقدر خود را دریافت می کنند(و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب ). ( الطلاق،2 و 3)
بنابر این کسی که تقوای الهی پیشه کند در فعالیت های اقتصادی تکلیف محور خواهد بود نه سود محور . یعنی اگر در بعضی فعالیت ها تکلیف با سود حداکثری در تعارض قرار بگیرند وی به تکلیف خود عمل خواهد کرد همچنین برای کسب سود در چارچوب شریعت و قانون عمل کرده و مرتکب حرام نمی شود . دیگر اینکه وعده های الهی که به متقین داده شده را باور دارد با دلگرمی و دل مطمئن دست به فعالیت های می زند که موفقیت هایی را برای وی به ارمغان می آورد که برخی افراد بی اعتماد به وعده های الهی به دلیل احتمال عدم موفقیت انجام نخواهند داد و لذا فرصت های موفقیت آمیز خود را از دست می دهند . همچنین فعالیت های اقتصادی فرد متقی به وسیله امدادهای غیبی خداوند با برکت گشته و نتایج آن بیشتر و پایدارتر خواهد شد .( به نقل از میرمعزی ، 1391، ص 489 )
4-1-6-سایر رفتارهای عبادی: در مطالب پشین ذکر شد که مقصود از اخلاق اقتصادی صفات و رفتارهایی هستند که دارای آثار اقتصادی باشند چه مربوط به نظام اقتصادی باشد یا اجتماعی یا عبادی . بسیاری از رفتارهای عبادی دارای آثار اقتصادی هستند . مانند نماز شب و استغفار و سایر اعمال عبادی که در باب ازدیاد رزق و روزی احادیث فراوانی آمده است. اما صادق (ع) می فرماید :« نماز شب چهره را سفید و نورانی می کند و نماز شب انسان را خوشبو می کند و نماز شب روزی می آورد.» ( باقری طاقانکی ، ناصری نژاد ، 1391 ،ج 1 ، ص 177 )
4-2- بایسته های اخلاقی اقتصاد در عرصه رابطه انسان با اموال
4-2-1-زهد: زهد به معنای ترک دنیا و عدم کار و تلاش و تولید نیست ؛ بلکه به معنای عدم دلبستگی به دنیاست. زهد قدرت روحی است نه ضعف اقتصادی.اسلام طرفدار دو قدرت است . یکی قدرت روحی و دیگر قدرت اقتصادی. طرفدار قدرت روحی ست به این معنی که از ناحیه اخلاقی انسان باید آنقدر قوی و نیرومند باشد که به دنیا و مافیهایش اعتنا نداشته و اسیر دنیا نباشد. حضرت امیر (ع) می فرماید « الزهد کله بین کلمتین من القرآن » امام علی (ع) که زهد را از جنبه قوت روحی تفسیر می کند می فرماید: خداوند در قرآن بیان کرده « لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لاتفرحوا بما اتکم » وقتی فرد از ناحیه روحی به این مقام برسد که اگر تمام دنیا به وی رو بیاورد شادی زده و اسیر نمی شود و اگر تمام دنیا را از او بگیرند روحش شکست نمی خورد . و طرفدار قدرت اقتصادی است .به این معنا که فرد باید کوشش و تلاش کند تا مال و ثروت را از طریق مشروع در اختیار بگیرد و از قدرت مادی و اقتصادی در چهارچوب شریعت استفاده کند.
نهادینه شدن چنین اخلاقی باعث می شود که افراد نه بنده مال دنیا شوند که که به خاطر آن مرتکب هر فساد اقتصادی شوند از جمله احتکار ، ربا و.. . و نه از لحاظ اقتصادی آن قدر ضعیف شوند که نتوانند امور خود را به دست گیرند و برای امرار معاش و دوام چرخه زندگی خود دست نیاز به هر کسی به خصوص بیگانگان دراز کنند. ( به نقل ازمطهری ، 1388، ص 61 )
امام علی (ع) مردی بود که بیش از هرکسی وارد اجتماع می شد و فعالیت اجتماعی و تولید ثروت می کرد ولی ثروت را اندوخته و ذخیره نمی کرد.هر کار تولیدی مشروع که آن زمان وجود داشته حضرت انجام میداد. تجارت ، زراعت ، باغداری ، درختکاری و حفر قنوات و.. انجام داده است . ولی در عین حال که همه این کارها را میکرده ، زاهد بود . اتفاق می افتاد که ایشان در باغهای مدینه خدمت کند و در ازای خدمت مزد می گرفتند و بعد با مزد گندم می خرید و گندم را به خانه میبرد و صدیقه طاهره (س) آن را آرد می کرد و نان میپخت و در عین حال وقتی که به محتاجی ، مسکینی ، یتیمی ، اسیری برخورد می کردند فورا او را بر خودشان مقدم می داشتند . معنی زهد علی (ع) اینچنین است. ( به نقل از همان ، ص 63 )
وجود زهد در راس مدیریت نظام اقتصادی و سایر عوامل دولتی نیز موجب می شود که عوامل دولت از قدرت خود برای رسیدن به مال و ثروت استفاده نکنند. دولت زاهد هیچگاه برای دستیابی به مال و مقام دنیا ظلم نمی کند و حق مردم را پایمال نخواهد کرد . مردم نیز برای رسیدن به مال و مقام دنیایی به یکدیگر ظلم و ستم نخواهند کرد . از این رو ریشه فساد مالی و اقتصادی را در دولت و مردم می خشکاند . ( میرمعزی، 1391، ص 495 )
4-2-2-قناعت: انسان قانع پس از تلاش و تدبیر ، به تقدیر الهی – هرچه باشد – راضی است ؛ اگر زیاد است شکر می کند ، اگر کم است به آن اکتفا می کند . از این رو همواره در خود احساس بی نیازی می کند . هیچگاه با درخواست از دیگران خود را ذلیل نمی کند و برای دست یابی به سهم بیشتر مرتکب حرام نمی شود. ( همان ، ص 496)امام علی (ع) در حدیثی می فرماید: « کفی بالقناعه ملکا » در اینجا حضرت کلمه ملک ( پادشاهی) را استعاره برای قناعت آورده است زیرا نتیجه پادشاهی بی نیازی از مردم است و قناعت این نتیجه را در بردارد. ( عطایی، 1374 ، ج 5 ، ص 607 ) ایشان در جایی دیگر یکی از ثمرات قناعت را عدم افراط در مال کسب شده و خودداری از درخواست کردن می شمارند. قناعت در حقیقت راضی بودن به قسمتی است که پس از تلاش و تدبیر و سرمایه گذاری و … برای انسان تقدیر می شود . انسان قانع تمام تلاش و تدبیر خود را به کار می برد ؛ و به هرچه خداوند برای او تقدیر کرده بود ، راضی است. اگر مال کسب شده زیاد باشد، در خرج آن افراط نمی کند و با درست خرج کردن و منحرف نشدن از چهارچوب های عقلی و شرعی ، شکر آن را به جا می آورد و اگر قسمتش کم بود به ان اکتفا کرده و پیش دیگران دست نیاز دراز نمی کند .
در حقیقت فرق انسان حریص و قانع در انجام دادن یا ندادن فعالیت اقتصادی نیست ، بلکه موضع این دو نسبت به نتیجه فعالیت اقتصادی است .انسان قانع به نتیجه هر چه که باشد راضی است . انسان قانع با این توجیه که خداوند حکیم به حکمتش روزی انسان ها را از طریق نظام علی و معلولی بر اساس مصالح آنها تقدیر کرده است ، نتیجه را ، هرچه باشد ، تقدیر الهی و به صلاح خود می بیند. لذا نارضایتی و اعتراض و ناآرامی برای او توجیه ندارد. در مقابل ، انسان حریص نسبت به نتیجه هر چه باشد راضی نیست . اگر درآمدی که به دست می آورد خوب باشد ، قانع نیست و به دنبال بیشتر است و اگر کم باشد نیز همین طور . لذا انسان حریص هرگز آرام نمی گیرد و در مکتسب ( آنچه حاصل کسب است ) افراط می کند و انگیزه های تخلف از چهارچوبهای عقل و شرع در او قوی است ؛ زیرا توقعات او بالاست و دست طلب او همواره دراز است . حتی اگر مال و ثروت زیادی هم داشته باشد آن را کافی نمی داند و همواره در درون احساس نیاز می کند.( میرمعزی ، 1391 ، ص 496 ) این صفت در حوزه اقتصاد می تواند نتایج زیان باری را به بار آورد زیرا افراد به خاطر حرص و قناعت نداشتن از قانون شرع و عقل تجاوز کرده و دست به اقداماتی میزند که نهایت چرخه اقتصاد را باز میایستاند . یکی از علت های فساد های اقتصادی من جمله اختلاس ، ربا ، احتکار و… همین رذیلت اخلاقی حرص و نداشتن قناعت است که برخی به منظور دستیابی به منفعت بیشتر و بیشتر مرتکب این اعمال می شوند که نهایت به انحطاط و ضعف نظام اقتصادی منجر می شود.
4-2-3- میانه روی و پرهیز از اسراف: اسراف در هر چیزی متصور است .حضرت رسول (ص) می فرماید:« فی الوضوء اسراف و فی کل شیء اسراف » ؛ در وضو و در هرچیزی اسراف است . ( باقری طاقانکی ، ناصری نژاد ، 1391، ص 677 )
تبذیر بر خلاف اسراف تنها واژه ای اقتصادی است که به طور استعاره درباره کسی که مال خود را بیهوه تلف می کند به کار می رود همچنین گفته شده است که تبذیر ، انفاق مال در راه معصیت است . در مجموع بین واژه اسراف به معنی اقتصادی آن و واژه تبذیر فرق زیادی وجود ندارد و تنها ، وجه تمایز در واژه هاست که اسراف فراگیرتر است. امام علی (ع) در نهج البلاغه گاهی در کسوت یک حاکم ، فرماندارانش را به میانه روی و عدم اسراف در امور مملکت فرا می خواند و گاهی مردم را به عنوان یک معلم اخلاق از اسراف و تجمل در امور مادی و دنیایی خود بر حذر می دارد . (مدیریت مطالعات و تحقیقات حوزه نمایندگی ولی فقیه در جهاد کشاورزی ، 1389، ص 32 ) نهادینه شدن این اخلاق در نظام اقتصادی باعث می شود که مسئولین مربوطه سرمایه و بودجه ای که در اختیار دارند را به طور صحیح صرف نمایند و از هدر رفتن آن جلوگیری نمایند.
4-3- بایسته های اخلاقی در عرصه رابطه انسان با انسانهای دیگر
4-3-1-انصاف: امام علی (ع) در نامه 53 نهج البلاغه به مالک اشتر می فرماید: بر هوای خود سختگیری کند به وسیله رعایت انصاف و ایستادن در موضع عدل و داد در آنچه که برای او دوست داشتنی است یا کراهت دارد تا که هوای نفس او را به افراط نکشاند و در نتیجه به ورطه فسق و فجور نیفکند و همچنین در دفع یک امر ناگوار ، قوه غضب او را به افراط از فضیلت عدالت نکشاند تا به صفت ناپسند ظلم و بی باکی دچار نشود. همچنین حضرت او را به انصاف با مردم سفارش می کند که با مردم به عدالت رفتار کند و حقوق آنها را بپردازد و در ادامه آثاری را برای کسی که به انصاف رفتار نکند بر می شمرد: 1- خدا به جای بندگان با او دشمن می شود 2-کسی که انصاف نداشته باشد ستم پیشه است و هر ستمگری بیشتر از هر چیزی باعث تغییر نعمت خدا و سرعت در خشم اوست. توضیح آنکه خدای سبحان هرگاه دعای ستمدیده را بشنود و بر کار ستمگر اطلاع یابد در صورتی که زمینه تغییر نعمت فراهم باشد زود نعمتش را دگرگون می سازد . ( عطایی ، 1374، ج5 ، ص 242 ) مصداق آیه شریفه «ِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»( رعد، 11 )
رعایت و عدم رعایت انصاف در دولت نیز آثار مثبت و منفی پیش گفته را برای آن به دنبال دارد. در نتیجه دولت عزت یافته و مورد محبت و حمایت مردم قرار می گیرد به خصوص در حوزه اقتصاد برای پیشبرد اهداف خود به موفقیت های بیشتری دستیابند. لذا میبینیم در دولتهایی که انصاف را پیشه خود نکرده با چه مشکلات و بحران هایی مواجه هستند.
4-3-2- رفق و مدارا: رعایت این اصل اخلاقی نیز در همه عرصه های اجتماعی از جمله رفتارهای اقتصادی سفارش شده است. امام علی (ع) در نامه 27 نهج البلاغه به محمد بن ابی بکر شفارش هایی در باب مکارم اخلاق به رعایا می کند:
1-فاخفض لهم جناحک: او را امر به خفض جناح فرموده است . در توضیح این عبارت بعضی گفته اند اساس مطلب آن است که پرنده ، گاهی به منظور اظهار محبت و مهربانی نسبت به جوجگان خود آنها را دور و برش جمع می کند و بالهایش را پهن کرده ،پایین می آوردتا آنان را زیر پر خود جای دهد و امام علی (ع) این تعبیر را کنایه از تواضع و فروتنی آورده است که منشا آن ترحم و دلجویی و مهربانی می باشد. .
2-و الن لهم جانبک:او را امر می کند که پهلوی خود را برای مردم نرم کند و این کنایه از رفق و نرمی در گفتار وکردار و خشونت نداشتن نسبت به آنان می باشد ، در تمام احوال در مورد حق و حقوق آنها جفا نکند و این معنا هم از لوازم تواضع و نزدیک به آن است.
3-و ابسط لهم وجهک : به او دستور می دهد روی خود را برای مردم بگشاید . این کنایه از بشاش بودن و خوش رویی با مردم دارد.
4-و آس بینهم فی اللحظه و النظره حتی لایطمع العظماء فی حیفک و لا ییاس الضعفاء من عدلک بهم : چهارمین سفارش آن است که در طرز نگاه کردن به مردم میان زورمداران و ناتوانان فرق نگذارد . (به طور مثال به زورمداران بزرگوارانه و به ناتوانان حقیرانه) در این عبارت حضرت بیان می فرماید که دلیل دستور دادن به این امر این است که زورمداران به ظلم و ستم او امیدوار و ناتوانان از عدالتش ناامید نشوند. اما با این فرض زورمداران را امیدوار نسبت به ظلم و ضعیقان را مایوس از عدل دانسته که معمولا امرا و فرمانروایان نظر خود را متوجه سرمایه داران و زورمداران می کنند نه به ناتوانان و بینوایان و این توجه و رو آوردن ثروتمندان را بر آن می دارد که امیدوار شوند ستمگری و ظلم زمامداران به سود آنان تمام شود و بی توجهی نسبت به ناتوانان و دوری از مستمندان سبب می شود که آنان را از اجرای عدالت در حق خود ناامید شوند. (روحانی ، 1375 ، ج 4 ، ص 727 ) در نظام اقتصادی نیز ظهور توصیه های حضرت در عرصه های مختلف اقتصادی آثار وکارکرد مثبتی خواهد داشت . به طور مثال : در عرصه توزیع ، کسانی که واسطه در توزیع کالا هستند ، باید حال خریدارن را رعایت کنند . بدین ترتیب که اگر فردی که به آنان مراجعه می کند دارای مکنت مالی نیست ، سود زیادی از او نگیرند یا در صورت امکان از او سود مطالبه نکنند . سود متعارف را از کسانی که قوت مالی دارند بگیرند . اگر پول نقد ندارد به او مهلت دهند و یا نسیه بفروشند و اگر کسی جنسی را خرید و بعد پشیمان شد و تقاضای اقاله یا بازگرداندن کالا و پس گرفتن پول خود را کرد ، رفق و مدارا اقتضا می کند که فروشندگان این درخواست را بپذیرند و در صورتی که جنس سالم است ، پول آن را به صاحبش پس دهد.
در عرصه تولید باید کارفرما با نیروی کار و سایر عوامل تولید مدارا کند و بر آنان سخت نگیرد . مشکلات آنان را رسیدگی کند و حقوق مکفی به آنان بدهد. نیروی کار نیز باید رعایت حال کارفرما را بنماید و با او مدارا کند. نهادینه شدن چنین اخلاقی در بازار موجب می شود عملکرد بازار به صورت خودکار به گونه ای شود که دستمزدها و قیمتها عادلانه شود و به کسی اجحاف نشود. (میرمعزی ، 1391 ، ص 509 )
4-3-3-احسان: امام علی (ع) در حکمت 372 نهج البلاغه می فرماید استواری و برپایی دین و دنیا به چهارکس است که یکی از این چهار کس ، توانگری است که از نیکی و احسان بخل نورزد. احسان نیز یکی از رفتارهای اخلاقی در همه عرصه های اجتماعی است اما در عرصه اقتصادی از اهمیت ویژه ای برخوردار است که در این عرصه به صورت قناعت به سود کمتر و مهلت دادن به کسی که در پرداخت دین و وام خود عاجز است ، جود و بخشش در معاملات و مدارا با مشتری و مانند آن ظاهر می شود. نهادینه شدن این صفت اخلاقی در اقتصاد چه در بخش خصوصی (بازار) و چه دولتی تاثیر بسزایی در گسترش عملکرد این بخش دارد .( به نقل از میرمعزی ، 1391، ص ص 513 و 514 ) در ادامه حکمت ، حضرت می فرماید : « آن که نعمت های خدا بر وی فراوان گشت نیازهای مردم به او زیاد شود . پس کسی که واجبات مالی خویش را بپردازد زمینه ی دوام و پایداری نعمت هایش را فراهم ساخته و کسی که واجبات مالی خود را نپردازد آن را در معرض نابودی و تباهی قرار داده است. »
در توضیح این سخن از حضرت باید گفت لازمه فزونی نعمت خدا بر بنده افزایش درخواست های مردم به اوست تا برای صاحب نعمت روشن شود که سپاس نعمت و اقدام بر احسان به نیازمندان در حد لازم برای رضای خدا امر واجبی است. در این باره نیز با بیان اینکه لازمه احسان پایدار ساختن نعمت است و بدین وسیله بنده نعمت الهی را برای خود همیشگی می سازد و فزونی می دهد ، به ترغیب و تشویق پرداخته است . و با بیان اینکه اقدام نکردن به واجبات ، باعث به نیستی کشاندن نعمت است از آن برحذر داشته است . ( عطایی ، 1374 ، ج 5 ، ص 722 ) با توجه به سخنان حضرت ، احسان هم منفعت برای خود احسان کننده دارد و هم وضع اقتصادی نظام و توازن طبقات اقشار مختلف جامعه از این حیث بهبود می یابد و هم باعث ریشه کن کردن فقر که معضل اقتصادی است می شود چرا که روشن ترین مصداق احسان دستگیری از فقیران و ضعفیان است. ( به نقل از میر معزی ، 1391 ،ص 513 )
4-3-4-صداقت: در حوزه اقتصاد ، صداقت یک اصل اخلاقی است که به طور غیر مستقیم می تواند نقش مهم را در رشد اقتصادی ایفا کند. همانا صداقت باعث جلب اعتماد در برقراری معاملات می شود لذا سرعت رشد معاملات بالا می رود و در نتیجه کارایی بازارها افزایش می یابد. همچنین صداقت پشتیبانی خیل عظیم مردم و محبت آنها را فراهم می آورد. ( به نقل از همان، ص 519 )
4-3-5-وفای به عهد: امیر مومنان علی (ع) در نامه 53 نهج البلاغه به مالک اشتر فرمان می دهد که اگر به دشمن خود هم وعده ای داد ه ای ، باید به پیمان خود وفا کنی : « اگر بین خود و دشمنت پیمانی بستی یا تعهد کردی که به او پناه دهی ، جامه وفا را بر عهد خود بپوشان و تعهدات خود را محترم بشمار و جان خود را سپر تعهدات خویش قرار ده .»
اهمیت وفای به عهد در حیات تمدنی انسان ها به درجه ای است که میتوان گفت اگر همه امتیازات تمدن برای یک جامعه فراهم شود ، مگر این پدیده حیاتی ، آن جامعه نمی تواند از تمدن دم بزند. در آئین مقدس اسلام وفای به عهد یکی از وظایف مسلمین است ، خواه موقع جنگ باشد یا صلح ، طرف پیمان مسلمان باشد یا غیر مسلمان؛ به این ترتیب پایبند بودن به تعهدات – با دوست و دشمن – از مهمترین پایه های نظام اجتماعی بشر است. در روایات آمده است که « طلحه و زبیر » مدتی بعد از بیعت با علی (ع) به خدمتش آمدند و برای رفتن به عمره از آن حضرت اجازه گرفتند. امام (ع) که آثار نفاق و پیمان شکنی را در چهره آنان میدید بار دیگر از آنها پیمان وفاداری و بیعت گرفت ، ولی همان گونه که می دانیم آنان به پیمان خود وفادار نماندند و آتش « جنگ جمل » را روشن کردند که در آن بیش از ده هزار نفر از مسلمین سوختند. (مدیریت مطالعات و تحقیقات حوزه نمایندگی ولی فقیه در جهاد کشاورزی ، 1389 ،ص 65 ) نظام اقتصادی نیز از این امر مستثنی نیست و وفای به عهد به عنوان سرمایه اجتماعی می تواند ثمر بخش و به عکس پیمان شکنی ضررهای فراوانی را به بار آورد. وفای به قراردادها و عهدها هم موجب جلب اعتماد و وثوق در بازارها می شود و هم باعث کاهش تخلفات و افزایش کارایی شود . ( به نقل از میرمعزی ، 1391 ،ص 522 )
4-3-6-امانتداری در مقابل خیانت: امانت در کلام مولا با تعابیر مختلفی آمده است که تمام این تعابیر در یک جهت است . به عنوان مثال می فرمایند: «امانتداری رستگاری و سعادتی است برای آن کس که رعایت کند» «اساس اسلام ، امانت داری است.» « امانت نگه داری است ( یعنی نگهداری اموال و اسرار مردم ) . » «امانت داری نیکو سرفصل اعتقادات انسان است .» واضح است با این نوع نگاه که امام علی (ع) به امانت و ادای صحیح آن دارد ، تا چه اندازه عمل به این فضیلت اخلاقی برای تعالی انسان مهم و حیاتی است . حضرت یکی از ویژگی های با تقوایان را امانت داری و محافظت از انچه خداوند به آنها امر کرده می داند و می فرماید : « …لا یضیع ما استحفظ …» ؛ انسان با تقوا ، امانت هایی را که در دست اوست ضایع نمی کند و در آنچه دین و کتاب خدا حفظ و نگهبانی آن را از او خواسته است کوتاهی نمی ورزد زیرا پرهیزگاری و لزوم حفظ حدود الهی او را از این کار باز می دارد. (مدیریت مطالعات و تحقیقات حوزه نمایندگی ولی فقیه در جهاد کشاورزی ، 1389 ،ص 171 ) بدیهی است که امانتداری در عرصه اقتصاد موجب کاهش بسیاری از مفاسد اقتصادی و خیانتهای مالی می شود . اختلاس ها و اکثر مفاسد مالی و اقتصادی دیگر که برای نظام اقتصادی کمر شکن است و باعث انحطاط آن می شود از خیانت در امانت نشات می گیرد.
4-3-7-حسن خلق: امام علی (ع) در نهج البلاغه در حکمت 38 می فرماید : « اکرم الحسب حسن الخلق » ؛ خوش خویی گرامی ترین بزرگی و شخصیت است از آن رو که والاترین کمالات جاودانه است ، آدمیان را تشویق به خوش خویی فرموده است . در جایی دیگر می فرماید: « کفی بالقناعه ملکا و بحسن الخلق نعما» حضرت لفظ نعیم را استعاره از نیک خویی آورده است از آن رو که باعث کامیابی است. ( عطایی ، 1374 ، ج 5 ، ص ص 443 ، 607 )
حسن خلق در حوزه اقتصاد چه در بعد خرد و چه در بعد کلان آثار فراوانی دارد. در روایت حضرت می فرماید : آن که خوی نیک داشته باشد دوستانش زیاد می شود و دلها به او انس و الفت گیرند. (باقری طاقانکی ، ناصری نژاد ، 1391 ، ص 331 ) بی تردید جلب محبت و دوستی دیگران در اقتصاد بی تاثیر نیست .افزایش دوستی و الفت در هر عرصه ای می تواند موفقیت هایی را به بار آورد . با حسن خلق و خوش رویی محبت و اعتماد فعالان اقتصادی جلب می شود و این می تواند موفقیت هایی را در چرخه اقتصاد رقم بزند.
نتیجه گیری:
رعایت رفتارهای اخلاقی با عنوان فضیلت و پرهیز از برخی رفتار های اخلاقی با عنوان رذیلت در نظام اقتصادی، آثار و کارکردهای مثبتی دارد چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی و فردی از جمله : حمایت خداوند از نظام ، پشتیبانی مردم از دولت و نظام ، کاهش فساد اقتصادی ( اختلاس ، ربا و…) استفاده بهینه از منابع مالی ، رونق اقتصادی ، کاهش فقر ، افزایش امنیت اقتصادی ، عادلانه شدن قیمت ، افزایش اعتماد در بازار و…. .
منابع و مآخذ:
*قرآن
*نهج البلاغه
کتاب ها :
کتب فارسی :
1-باقری طاقانکی ، ناصری نژاد ، برای تمام خانواده ها ، جلد اول ، چاپ هفتم ، قم : انتشارات بوستان احمدی ، 1391 .
2-دهخدا ، علی اکبر ، لغت نامه ، جلد دوم ، چاپ اول ، تهران : موسسه انتشارات دانشگاه تهران، 1372
3- طباطبایی ، محمد حسین ، ترجمه تفسیر المیزان ( ترجمه محمدباقر موسوی همدانی ) ، جلد اول ، چاپ بیست و هفتم ، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، 1387 .
4-مطهری ، مرتضی ، احیای تفکر دینی ،چاپ سی ام ، قم:انتشارات صدرا ، 1388 .
5- _________ ، گفتارهایی در اخلاق اسلامی ، چاپ هفتم ، قم: انتشارات صدرا، 1392 .
6- _________ ، نظری بر اقتصاد اسلامی ،چاپ دهم ، قم: انتشارات صدرا ، 1380 .
7- میرمعزی ، حسین ، نظام اقتصادی اسلام ، چاپ دوم ، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، 1391 .
8- مدیریت مطالعات و تحقیقات حوزه نمایندگی ولی فقیه در جهاد کشاورزی ، درس های اخلاقی از نهج البلاغه ، چاپ اول ، قم : شرکت ناجی گستر ، 1389 .
9- میثم ابن علی بن میثم بحرانی ، ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم ( ترجمه قربانعلی محمدی مقدم ) ، جلد دوم ، مشهد : بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی ، 1375 .
10- میثم ابن علی بن میثم بحرانی ، ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم ( ترجمه سید محمد عارف ) ، جلد سوم ، مشهد : بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی ، 1370 .
11- میثم ابن علی بن میثم بحرانی ، ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم ( ترجمه حبیب الله روحانی ) ، جلد چهارم ، مشهد : بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی ، 1375 .
12- میثم ابن علی بن میثم بحرانی ، ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم (ترجمه محمدرضا عطایی ) ، جلد پنجم ، مشهد : بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی ، 1374 .
کتب عربی :
1-اویس کریم محمد ، المعجم الموضوعی لنهج البلاغه ، مشهد : بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی ، 1366 .
پایگاه اینترنتی :
1-www . zohur 12 . ir ، 4/ 7 / 1393 .
2- سایت ویکی پدیا ، دانشنامه آزاد ، 23 / 8 / 2015 .